فندوق کوچولوی مامان وبابا

  سلام دختر نازم ببخشید که چند وقته که وبلاگتو آپ نکردم . اومدم بگم که امروز سه شنبه 1391/9/28 با مامانی(مامان خودم) رفتین گوشتو سوراخ کردین من نیومدم چون دلشو نداشتم مالهی فدات بشم که اینقد ناز شدی با گوشواره تا شب یه عکس خوب میگیرم و میزارم     ...

وزن : 10 کیلو قد : 76 خدایا شکرت که دخترم سالمه و مثل یه فرشته هست

 اینم از اولین دستِ گل به اب دادن فندوق ما ...

وقتی میگم هستی بگیرمت هستی زودی فرار میکنه ومنم دنبالش میرم دوباره یه کم میشینه و دوباره میگم هستی ذوق میکنه و فرار میکنه الهی فدات بشم بعد وقتی که غذا  میدم بهت میگی نم نم نم الهی فدات بشششششششم من که اینقد شیرین شدی عاشق تبلیغات شبکه جم هستی تو هر شرایطی که باشی وقتی تبلیغ شرو میشه تکون نمیخوری و پلک نمیزنی تا تموم بشه ...

نمیشه مادر باشی اما صبور نباشی. از اولین روزی که باردار میشوی باید یاد بگیری آستانه تحملت رو ببری بالا. وقتی روز های سخت ویار داشتن شروع میشه و از همه چیز بدت میاد وهنوز تموم نشده به شدت سنگین میشی و دیگه خیلی از کارهاتو نمی تونی به راحتی انجام بدی و فکر یه خواب راحت رو باید از سرت بیرون کنی. وزایمان که از هر نوعیش (طبیعی یا سزارین) باشه دهشتناکه. شب بیداری ها و گریه های کولیکی بچه .ساعت ها شیر دادن و پس آوردن همه اش در چند ثانیه. چندین روز ازخانه بیرون نرفتن به خاطر راحتی بچه و....   والبته نمیشه صبور شد بدون تجربه شیرینی مادر بودن. وقتی احساس می کنی خدا تورا لایق وسیله شدن برای خلق یکی از بندگانش قرار داده , وقتی حرکات دست و پای...

الهی قربونت برم که روز به روز داری شیرین تر از قبل میشی کارای جدیدت: لیلی حوضک میکنی با انگشت اشارت برق و نشون میدی و میگی بَ عااااااااااااااااااااااشقتم من   ...

چه زود گذشت...... انگار همین دیروز بود که از 9 ماه عاشقی....9 ماه جنینی ات می نوشتم.....از آن انتظار شیرین برای آمدنت، برای زمینی شدنت ، 9 ماه پیش ،  چشمانم خیس شد از شوق دیدار تو .......  تو آمدی و با آمدنت تمام خستگی آن 9 ماه انتظار به پایان رسید....و امروز که 9 ماه از آمدنت می گذرد باید بگویم که تمام دار و ندارم شده ای....باید غنیمت شمرد لحظات با تو بودن را ....چون بی شک روزی دلتنگ این روزها می شوم....دلتنگ 9 ماهگی ات...   ٩ ماهگیت مبارک شیرینم.. به خاطز اینکه امروز جمعه بود و فردا و پس فردا هم تاسوعا و عاشورا  هست باید 3 روز دیگه بریم قد و وزن   این عکی هم ماله چند روز پیش که با م...

امروز شنبه 4 آذر 1391 تاسوعای حسینی مامان بزرگ(مامان بابایی) هر سال چنین روزی حلیم میپزن کل فامیل و آشنا جمع میشن خیلی با صفوا هست.پارسال این موقع شما تو شکم من بودی عزیزم ایشالا که قبول باشه عزاداریتون قبول دوستان ...